هر چند چشمت با نگاهم مهربان نيست
چشمم به دنبال ِ نگاه ِ اين و آن نيست
چنديست حالم را نمي پُرسي و دانم
لطفت به من حتّي به قدر ِ ديگران نيست
در سر اگر باشد هواي دختر ِ خان
هرگز رعيّت زاده را ترسي ز خان نيست
با من غريبي مي کني و سر گِراني
در پيش ِ نا اهلان ولي نازت گِران نيست
فکر ِ سرت را خواندم از نوع ِ نگاهت
لطفا مودّب باش ، اين طرز ِ بيان نيست
دل پيش ِ شاعر حُرمتي دارد وگرنه
شاعر براي دل ربودن ناتوان نيست !
هرگز ” خداحافظ “ نگو وقت ِ جدايي
چشمم حريف ِ گريه هاي بي امان نيست
حال ِ دلم ، حال ِ پلنگي مست و وحشيست
افسوس ماهي بر زمين و آسمان نيست !
مازيار نظري
شعر طنز
ميشود در نانوايي قرص ناني ليس زد
يا که از خطت به يار مايه داري ميس زد
ميشود در کافهها بو کرد شير و قهوه را
يا که از عطر Dior اندازه يک پيس زد
ميتوان با تاکسي تا ابتداي کوچه رفت
يا که با مترو سري تا مسکن پرديس زد
ميتوان در رستوران باکلاس و شيک و پيک
ناخنک بر روغن ته مانده هر ديس زد
ميتوان هنگام تب جاي دوا درمان و قرص
روي پيشاني داغت دستمالي خيس زد
ميتوان از پشت ويترين طلاسازي مدام
چشمکي بر دستبند جعبه سرويس زد
ميشود با آن دو کاغذ آگهي از يک حراج
از کبد تا کليه، احشا و آپانديس زد
ميتوان در انتها آن را به دقت لول کرد
در توهم سر به مونيخ وکن و پاريس زد
سحر بهجو
+ آهسته گام بردار اي کودک درونم
آهسته تر سخن گو، دنياي پر ز شورم
آهسته! اين خيالت بردست صبر و هوشم
من نيستم حريفش، اي خاطرات دورم
اي کودکي چه بودي؟ روزي و نيم روزي
در وصف تو چه گويم، بي بودن حضورم
دستم بگير و بگذر، از اين همه هياهو
شرمت نباشد از من، انگار کن که کورم
از کودکي چه گفتم، جز حسرتي و آهي
کم کن تو عشوه اي يار، در دوريت صبورم
شعر رودنويس
ويژه اهالي کسب و کار
به عنوان يک فرد شاغل، چقدر در پاسخ به سوالهاي ساده و مستقيم مهارت داريد؟ تست ساده پنج موردي زير را انجام دهيد.
نويسنده: لورا برگ
مترجم: فاطمه صابري
1. يک سرمايهگذار از شما ميپرسد، هزينه خدمات جديد چقدر است؟ شما:
الف) شما در مورد چگونگي رسيدن به قيمت کنوني با کمک تيم قيمتگذاري توضيح ميدهيد.
ب) ليستي از قيمتها را به او نشان ميدهيد.
2. همسر شما درباره زمان رسيدن به خانه، از شما سوال ميکند،ميگوييد:
الف) ساعت چهار جلسه دارم. گاهي بحث جلسه طولاني ميشه. همکارا اينقدر پرچونگي ميکنند که تو راه برگشت به ترافيک برميخورم.
ب) حدود ساعت 6. با يه ربع پس و پيش.
3. همکار شما ميپرسد: ميتوني در جلسه ساعت 1 حاضر باشي. شما جواب ميدهيد:
الف) امروز با رييس قرار نهار دارم.
ب) ساعت 1 نه ولي ساعت 1ونيم ميتونم جلسه باشم.
4. يک مشتري از شما برند خاصي را ميخواهد و شما آن را موجود نداريد. چه ميگوييد؟
الف) قبلا داشتيم ولي ديگه از اون توليدکننده نميخريم.
ب) نه. متاسفم. ولي اين برند بهتر از اون هست.
5. يک گزارشگر محلي از شما ميپرسد، سالگرد وقايع مهم زندگيتون رو کجا برگزار ميکنيد؟ شما:
الف) براي او توضيح ميدهيد که سه سال گذشته در سالن الف برگزار ميکرديد ولي چون مهمان زيادي داشتيد تصميم گرفتهايد که جاي بزرگتري (سالن ب) را اجاره نماييد.
ب) سالن ب
اگر همه پاسخهاي شما الف است، شما اصلا مهارت پاسخدهي صريح را نداريد. بايد بدانيد که توضيح زيادي علاوه بر اذيت طرف مقابل،وقت او را نيز هدر ميدهد. بايد بدانيد شما در ارايه پاسخ مستقيم واقعا مشکل داريد. اگر افراد از شما توضيح بخواهند، قاعدتا سوال را طوري مطرح ميکنند که جوابي بيش از يک يا دو کلمه نياز داشته باشد. پرسيدن اين سوالها نشانه آنست که پرسشگر وقت و حوصله جواب بلند را ندارد. جواب بلند و بيربط شما اين پيام را در بر دارد که شما چيزي را پنهان ميکنيد يا شايد حتي دروغ ميگوييد. اگر فکر ميکنيد قيمت اجناس شما کمي بالاست سعي کنيد براي مشتري دليل آن را توضيح دهيد. اگر نگران اين باشيد که همسرتان از ديرکردن شما عصبي ميشود، بهانهتراشي ميکنيد تا ديرکردن خود را موجه جلوه دهيد. اگر مايل به شرکت در جلسه ساعت 1 نيستيد، عنوان ميکنيد که قبلا توسط شخص ديگري دعوت شدهايد. طفره رفتن از جواب مستقيم نشانه پنهانکاري يا عدم صداقت شماست. با اين کار شما به سوال طرف مقابل پاسخ نميدهيد بلکه به نکاتي اشاره ميکنيد که سعي در پنهانکردن آنها داريد. شايد فکر ميکنيد سر آنها را شيره ماليدهايد ولي آنها ميفهمند که سعي در پنهانکاري داريد. با مستقيمگويي به مشتري خود احترام ميگذاريد.
دليل دوم اين نوع پاسخگويي اينست که عميقا احساس ناامني ميکنيد. به عبارت دقيقتر سوالات مستقيم شما را به دشواري ميکشانند. قبل از پاسخگويي،شما به اعتبار، محاسبات و زمينه کاري خود فکر ميکنيد و پاسخ را به روابط، فعاليتها و اقدامات کاري خود ميکشانيد. پرسشگر اصلا نميخواهد بداند شما چقدر باهوش، مهم يا موفق هستيد. بلکه به دنبال يک جواب ساده، کوتاه و درست است. حتي ترجيح ميدهد شما به جاي رودهدرازي بگوييد <نميدانم>. ولي براي اغلب ما پاسخ نميدانم ترسناک است. وقتي شما در حال پرگويي و محاسبه براي طرف مقابل هستيد، نوعي حس ناامني را به او انتقال ميدهيد. بدانيد که اين حس ناخوشايند است. اگر ديگران توضيح بيشتري بخواهند، از شما سوالات بيشتري ميپرسند.
دليل سوم اينست که شما فکر ميکنيد جنس مخالف نياز به توضيح بيشتري دارد. اغلب مردان بر اين باورند که خانمها نياز به اطلاعات بيشتري دارند يا منظورشان از اين سوال چيز ديگري است. پس سوالي را پاسخ ميدهند که فکر ميکنند منظور آنها بوده است. با اين نوع پاسخدادن خود را مهمتر و داناتر جلوه ميدهند. از نميدانم گفتن اجتناب ميکنند و ميترسند اين کلمه آنها را نادان جلوه دهد. بايد بدانيد خانمها وقتي توضيحات اضافه شما را با رعايت ادب گوش ميدهند در ذهن خود شما را به مزخرف گويي متهم ميکنند. البته اين مشکل شماست نه آنها. شما با اين کار ميخواهيد اعتماد بيشتري را جلب کنيد ولي بيشتر موجب نفرت آنها ميشويد.
11 ماده غذايي که بر پوست شما تأثير فوقالعاده دارند
غذاهاي خوشمزه اي هستند که تأثير فوقالعاده بر پوست دارند که برخي از آنها در سلامت پوست و جواني و شادابي شما نقش بسزايي دارند. مهم نيست شما چه سني داشته باشيد، غذاهاي روزانه نقش حياتي در سلامت بدن و پوست شما دارند.
1- تخم کتان
داراي امگا3 بوده که نقش حياتي در از بين بردن لکههاي قهوهاي رنگ دوران پيري دارد. اگر هر روز از اين ماده غذايي باارزش استفاده کنيم، رخي و التهاب پوستي از بين رفته و به پوست تازگي و نرمي مطلوبي ميدهد. ميتوانيد تخم کتان را به عنوان يکي از مواد لازم سوپ (جو)، به آن اضافه کنيد.
2- ميوههاي بنفش و آبي
بهترين ماده براي داشتن پوست خوب اين ميوه ها هستند. انواع توتهاي قرمز (شاهتوت) غني از آنتي اکسيدان است که از حمله راديکالهاي آزاد جلوگيري مينمايد. راديکالهاي آزاد در اثر تغذيه نامناسب و مواد شيميايي محيط به وجود ميايد.
3- عسل
عسل يکي از قديميترين شيرينکنندههاي مصرفي است که هنوز تمام خواص مفيد آن کشف نشده است. عسل ماده بسيار مؤثري در جوانسازي پوست بوده و در عين حال موجب کاهش وزن و از بين رفتن کسالت و خمودي است. يکي از بهترين چيزها در مورد عسل اينست که يک درمانگر طبيعي با مزهاي فوقالعاده است. اين ماده به طور طبيعي سطح انرژي شما را بالا ميبرد. درماني مطلوب براي گلودرد است. موجب ارتقاء سيستم ايمني و کيفيت خواب شماست. زخمها و خراشهاي پوستي را التيام ميبخشد. تنگي نفس را درمان ميکند.
4- تخمه آفتابگردان
داراي مقادير بالاي ويتامين اي بوده و در برابر نور خورشيد محافظ خوبي است. بعلاوه، يم ميان وعده کامل و دردسترس ميباشد. اين ماده را ميتوانيد در سوپ جو، سالاد، ماکاروني و معجون مورد استفاده قرار دهيد. مراقب باشيد فرآوردههاي تخمه آفتابگردان خيلي نمک نداشته باشند تا پوست شما آسيب نبيند.
5-شکلات
با اينکه خيلي ميگويند، شکلات عامل تشديد آکنه است ولي تجارب شخصي خلاف اين را نشان ميدهد. از آنجا که شکلات کالري زياد دارد، در مصرف آن متعادل باشيد.
6-سيبزميني شيرين
داراي مقادير زيادي از ويتامينهاي آ و سي بوده که براي درخشش و سلامت پوست حياتي است. ويتامين سي عامل محافظت از کلاژن ها بوده که باعث رفع نياز پوست و حفظ نرمي آنست. ويتامين آ نيز داراي آنتي اکسيدانهاييست که با راديکال هاي ازاد مقابله کرده و از سرطان جلوگيري مينمايد. همين موارد کافي است تا شما اين ماده را به رژيم غذايي خود بيفزاييد.
7- گوجه فرنگي
در مورد آکنهزايي گوجهفرنگي نيز شايعاتي وجود دارد اما اين ماده منبعي غني از آنتياکسيدان به نام ليکوپن بوده که مفيد براي سلامت پوست و رنگدانههاي آنست. از گوجه فرنگي در سالاد و ساندويج بهره ببريد. گوجه فرنگي پخته داراي مقدار ليکوپن بيشتري ميباشد. لذا در مورد مصرف سس گوجه فرنگي و سس مارينا با پيتزاي خود نگران نباشيد.
8- ماست
بهترين ميان وعده براي کساني که ماست دوست دارند. پروتئين ماست موجب شکل دهي پوست و جلوگيري از ايجاد چين و چروک ب روي ان ميباشد. از ماستهاي ميوهاي فراوري شده پرهيز کنيد. زيرا داراي مقادير زيادي شکر هستند. به جاي ان در کاسه ماست خود از ميوههاي طبيعي استفاده کنيد.
9- فلفل دلمه اي قرمز
خام يا پخته اين ماده براي پوست عالي است. يک فلفل دلمه اي صددرصد نياز روزانه شما را به ويتامين سي برآورده ميسازد. داراي فيبر غذايي و کارتنوئيد بوده و پيشگيري از چين و چروک مينمايد. همچنين جريان خون زير پوست را افزايش ميدهد. خوردن اين ماده براي درمان آکنه مناسب بوده و در عين خال کالري بسيار پاييني دارد. پس ماده خوبي براي افراد داراي رژيم ميباشد.
10- سالمون
ماده اي غني از ويتامين دي که محافظ مغز، قلب و استخوان هاي شماست. در درمان پرخاشگري و افسردگي نيز مؤثر بوده و از سرطان کلون پيشگيري مينمايد. سالمون حاوي اسيدهاي چرب امگا3 بوده که آب رساني را براي پوست شما انجام داده و از آکنه، چروک و التهاب پوستي جلوگيري مينمايد. مصرف مرتب سالمون موجب آب رساني به پوست سر شده و سلامت مو را به دنبال دارد.
11- اسفناج
منبع خوب ويتامين اي، آهن، کلروفيل، منيزيوم، فيبر، ويتامين آ، سي و پروتئين گياهي است. اسفناج همچنين حاوي آنتي اکسيدان اسست که به درمان طيف وسيعي از مشکلات پوستي ميانجامد. شما ميتوانيد با اسفناج اسموتي سبز تهيه کرده و يا در سالاد آن را استفاده کنيد. خوردن مرتب اسفناج به عنوان يک تميزکننده پوست عمل ميکند.
تو در قلبم به پا کردي ز بي مهري چه آشوبي
بدي شد پاسخ عشقم جواب آن همه خوبي
تو را تاج سرم کردم خودم را خاک پاي تو
ندانستم تو از سنگي ندانستم تو از چوبي
تو رفتي و رها کردي مرا در بهت و اندوهم
نديدي زخم اين دل را از آن غمها که مي کوبي
به ناحق رد شدي از من به دنبال چه مي گردي
بدان اين را نمي يابي تو ديگر عشق مرغوبي
به من گفتي که مي بازم بدون شک وترديدي
به ظاهر برده اي اما در اين دعوي تو مغلوبي
نشسته از فراق تو بر اين سينه غبار غم
چه مي شد جان من آخرغبار از سينه ام روبي
تو را مي خواهمت گرچه نماندي با دلم يکدم
ببين با اين همه ظلمت تو در قلبم چه محبوبي
يلدا راد
بي تفاوت مي نشينيم از سر اجبار ها
مثل از نو ديدن صدباره ي "اخبار" ها
خانه هم از سردي دل هاي ما يخ ميزند
در سکوت ما ، صدا مي آيد از ديوار ها
هر شبم بي تابي و بي خوابي و بي حاصلي
حال و روزم را نمي فهمند جز شب کارها
دوستت دارم ولي ديگر نخواهم گفت چون
"دوستت دارم" شده قرباني تکرار ها
خنده هاي زورکي را خوب يادم داده اي
مهربان بودي وليکن مثل مهماندارها !
گفت تا امروز ديدي من دلي را بشکنم؟!
بغض کردم.خود خوري کردم. نگفتم بارها.
سيد تقي سيدي
خدا کند که کسي حالتش چو ما نشود
سر تمام عزيزانتان جدا نشود
برادران شما را يکي يکي نکُشند
ميان حرمله ها عمه اي رها نشود
کسي به چشم ترحم نگاهتان نکند
خطاب دختر ساداتتان "گدا" نشود
مباد قسمت طفلانتان شود سيلي
ح س ي ن گفتن طفلي هجا هجا نشود
هواي دست حرامي به مَعجَري نرسد
لگد جواب سوال "مرا کجا." نشود
جوان روانه به ميدانِ بي کسي نکنيد
شب عروسي دامادتان عزا نشود
در آن ميانه شنيدم که کودکي ميگفت
عمو اگر که بيفتد، دوباره پا نشود ؟
خدا کند که کسي حالتش چو ما نشود
سر تمام عزيزانتان جدا نشود
سيد تقي سيدي
مي تواند که تو را سخت زمينگير کند
درد يک بغض اگر بين گلو گير کند
آسمان بر سرم آوار شد آن لحظه که گفت
قسمت اين است بنا نيست که تغيير کند
گفت اميد به وصل من و تو نيست که نيست
قصد کردست که يک روزه مرا پير کند
گفت دکتر: من و تو مشکلمان کم خونيست
خون دل ميخورم اي کاش که تاثير کند
در دو چشم تو نشستم به تماشاي خودم
که مگر حال مرا چشم تو تصوير کند
خواب ديدم که شبي راهي قبرستانم
نکند خواب مرا داغ تو تعبير کند
مشت بر آينه کوبيدم و گفتم شايد
بشود مثل تو را آينه تکثير کند
سيدتقي سيدي
شرميست در نگاه ِ من؛ اما هراس نه
کمصحبتم ميان شما، کم حواس نه !
چيزي شنيدهام که مهم نيست رفتنت
درخواست ميکنم نروي، التماس نه!
از بيستارگيست دلم آسماني است
من عابري«فلک»زدهام، آس و پاس نه
من ميروم، تو باز ميآيي، مسير ِ ما
با هم موازي است وليکن مماس نه
پيچيده روزگار ِتو ، از دور واضح است
از عشق خسته مي شوي اما خلاص نه!
کاظم بهمني
تنها ترين امام زمين، مقتداي شهر
تنها، چه ميکني؟ تو کجايي؟ کجاي شهر؟
وقتي کسي براي تو تب هم نمي کند
ديگر نسوز اين همه آقا به پاي شهر
تو گريه ميکني و صدايت نمي رسد
گم مي شود صداي تو در خنده هاي شهر
تهمت، ريا و غيبت و رزق حرام و قتل
اي واي من چه مي کشي از ماجراي شهر
دلخوش نکن به “ندبه”ي جمعه، خودت بيا
با اين همه گناه نگيرد دعاي شهر
اينجا کسي براي تو کاري نمي کند
فهميده ام که خسته اي از ادعاي شهر
گاه از نبودنت مثلا گريه مي کنند
شرمنده ام! از اين همه کذب و اداي شهر
هر روز ديده مي شوي اما کسي تو را
نشناخت اي غريبه ترين آشِناي شهر
جمعه. غروب. گريه ي بي اختيار من.
آقا دلم گرفته شبيه هواي شهر
فرزاد نظافتي
غير شيدايي مرا داغي به پيشاني نبود
منکه پيشاني نوشتم جز پريشاني نبود
همدمي ما بين آدمها اگر مييافتم
آه من در سينهام يک عمر زنداني نبود
دوستان رو به رو و دشمنان پشت سر
هرچه بود آيين اين مردم مسلماني نبود
خار چشم اين و آن گرديدن از گردنکشيست
دسترنج کاجها غير از پشيماني نبود
چشم کافرکيش را با وحدت ابرو چه کار ؟
کاش اين محراب را آيات شيطاني نبود
منکه در بندم کجا ؟ ميدان آزادي کجا ؟
کاش راه خانهات اينقدر طولاني نبود
عليرضا بديع
آن روز مرکز بهداشت روستا خلوت بود. يک روستاي شمالي که منظره کوهستان داشت. اين روستا بخاطر وجود بازار روز و مغازه هايي که داشت مرکز مناطق روستايي اطراف هم بود. مسوول پذيرش مرکز بهداشت روستا زني درشت اندام بود که براي هر مساله کوچکي فرياد مي زد و عصباني مي شد. روي محلي ها تعصب داشت و با غيربومي ها طوري تا مي کرد که فقط در حد نياز در مرکز بمانند و زود به خانه هايشان بروند. همکاران غيربومي هم از اين تعصب منطقه اي او در امان نبودند و صابون او به تنشان خورده بود. زن درشت اندام تنها فرزند مردي بود که قبل از دنيا آمدن او مرده بود. در فرهنگ روستا به اين بچه ها بدقدم مي گفتند و کسي که با اين لقب به دنيا مي آمد در صورتي که هيچ چيز را به خود نمي گرفت با پشتوانه ترس مردم شانس زيادي براي نشاندن حرف هايش به کرسي داشت. زن درشت اندام عاشق حرف زدن بود و از هيچ فرصتي براي مکالمه تلفني و صحبت با همکاران نمي گذشت. براي مسايل کوچک فرياد مي زد و همه را عاصي مي کرد. ترس توام با ترحم قدرت زيادي ميان مردم به وجود آورده بود که او را يک مهره در دست افراد فرصت طلب ساخته بود تا به مقاصد خود برسند. اهدافي بي ارزش در حد 5 دقيقه زودتر به مطب پزشک رسيدن که در نوع خود در روستا يک پيروزي بزرگ محسوب مي شد. صورتشان که حماقت از آن بيرون مي زد تا چند دقيقه در اين بهت فرو مي رفت که چه ساده خوشحال مي شوند و چه ساده بازي مي خورند. خدا را شکر مي کردند که اينقدر ساده خوشحال مي شوند و سالم هستند. پيچيدگي هاي انسان امروزي براي مردم روستا يک تهديد به حساب مي امد و درک درستي از خيرخواهان غريبه اي که به روشي متفاوت براي روستا خوبي و برکت بودند نداشتند. حتي خودي هايي هم که به روشي متفاوت از روستاييان مي انديشيدند توسط آنها طرد مي شدند. مسوول پذيرش با علم به سادگي مردم بر آنها حکومت مي کرد و سعي داشت نيازهاي روزمره خود را از طريق روستاييان رفع کند. حتي اگر اين رفع نياز يک ساعت مکالمه تلفني نياز داشت او انرژي لازم را براي انجام آن فراهم مي کرد. خوب که به بحر کارهايش مي رفتي مي فهميدي که خودش هم توهم قدرتمندي خودش را باور ندارد و هر چه هست ترحم خالص است و ديگر هيچ.
درباره این سایت